مبانی نظری و پیشینه کیفیت زندگی
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 29 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 177 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 63 |
بصورت فایل ورد
همراه با منابع
مقدمه
محیطی که فرد در آن متولد شده و زندگی می کند مهمترین نقش را در رفتارهای او در دوران کودکی و عصر جوانی دارد. از آن جایی که کودک مانند دفترچه نقاشی سپیدی می باشد که دست کم در شش سال اول زندگی، همه ی نقاشی ها و رنگ آمیزی ها را ما در آن می کشیم (منظور از ما به طور اخص خانواده است) بنابراین نوع آموزش و پرورش خانواده مهمترین تأثیر را در تشکیل شخصیت اولیه کودک خواهد داشت، البته نباید از یاد برد که کودک پس از این سنین خارج از دایره خانواده، روابطی را در مدرسه با همبازی ها، دوستان و معلمین نیز برقرار می کند و از آنها تأثیر می پذیرد و گاهی بر روی آنها تأثیر می گذارد. بنابراین به طور قاطع نمی توان محیطی را که کودک در آن رشد می کند کاملاً قابل کنترل دانست، البته کنترل بیش از حد کودک هم می تواند آینده ی او را به مخاطره بیندازد. بنابراین بهترین کار این است که کودک با توجه به مقتضیات اجتماعی و تربیتی جامعهای که می خواهد درآن زندگی کند پرورش یابد. (فرجاد، 1371)
خانواده آموزشگاه نخست انسان است، انتقال دهنده ی تمدن ها و فرهنگ هاست. بی شک کودک ارزشها و فضائل اخلاقی و انسانی را از خانواده کسب می کند، در خانواده تکامل و تحول مییابد، الگوسازی می کند و در یک جمله می توان این گونه بیان کرد که سلامت و سعادت جامعه در گرو تأمین سلامت یا عدم سلامت خانواده است.
2-2 تاریخچة موضوع در جهان
واژة کیفیت زندگی با وجود دارا بودن تعاریف گوناگون از تاریخچه نسبتاً کوتاهی برخوردار میباشد. این واژه برای اولین بار در کتاب «اقتصاد رفاه» که توسط اقتصاددان انگلیسی به نام «آرتور سیسیل پیگو[1]» (1959- 1877) در دهة 1920 نوشته شد به کار رفته است، ولی کاربرد گسترده آن مربوط به بعد از دهة 1950 میلادی میباشد.
در ابتدا کیفیت زندگی بیشتر به شاخصهای مادی نسبت داده میشد و معرف اصلی سنجش آن «تولید ناخالص ملی[2]» بود، ولی به مرور و با توجه به انتقاداتی که به این شاخصها وارد شد در اواخر 1950 این مفهوم توسط فردی به نام «جی. کی. گالبریث[3]» دوباره تعریف شد و علاوه بر توجه به ارزشهای مادی، ارزشهای غیرمادی موجود در حوزههای محیطی، سیاسی و اجتماعی نیز در آن لحاظ گردید. (State of theart, no. 1, 2003,9)
در حوزههای پزشکی،جنبههای اجتماعی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در سال 1948 میلادی و بعد از آن که «سازمان بهداشت جهانی[4]» سلامت را به عنوان «نه تنها نبود ناتوانی و مریضی، بلکه همچنین رفاه اجتماعی، روانی و جسمانی» تعریف کرد معرفی شده بود.در سال 1957 میلادی در ایالت متحده آمریکا، پیمایش سلامت ملی با هدفی فرای مسائل صرفاً مربوط به ناخوشی و ناتوانی انجام شد.
از دهة 1960 به بعد، سنجش کیفیت زندگی و ابعاد آن و نیز روابط بین آنها به یک بعد کلیدی تبدیل شده و بحث جدیدی را در رابطه با تحقیق بر روی معرفهای اجتماعی آغاز کرد. در حقیقت، ارزیابی کیفیت زندگی از طریق مجموعه متنوعی از معرفهای اجتماعی با جدیت بسیاری در دهههای 1960 و 1970 که دوره کامیابی و موفقیتهای اقتصادی دور آغاز گردید. (Smith, 1973)
«یکی از پیشگامان تحقیق بر روی کیفیت زندگی در آمریکا به نام «ریموند بوئه[5]» معرفهای اجتماعی را آمارها، مجموعههای آماری و تمام شواهدی میداند که ما را در ارزیابی جایگاهی که ما و جامعه در آن قرار داریم و ارزیابی مسیری که بر طبق ارزشها و اهدافمان در آن حرکت می کنیم یاری میرسانند.» (Baver, 1966 : 6)
افزایش تحقیق در رابطه با معرفهای اجتماعی در سال 1970 در حقیقت پاسخی به افزایش تقاضای جامعه برای کسب اطلاعات جهت حمایت از سیاستهای اجتماعی فعال و عملیاتی کردن (کمی کردن) کیفیت زندگی در جوامع توسعه یافته مدرن، کمک به نمایان کردن تغییرات اجتماعی و سنجش رفاه بشری بود.در سالهای اخیر، تحقیق کیفیت زندگی یا تحقیق در رابطه با معرفهای اجتماعی بیشتر بر روی «کیفیت زندگی جمعی[6]» یا «کیفیت زندگی شهری[7]» متمرکز شده است. دو نوع اصلی از تحقیقات در این حوزه را میتوان اینگونه برشمرد :
1)تحقیقات مرتبط با سنجش کیفیت زندگی گروههای خاص (بیماران روانی، سالخوردگان و فقرا و ...)
2)تحقیقات مرتبط با سنجش کیفیت زندگی کل افراد جامعه به منظور ارزیابی نتایج سیاستهای معین اجرا شده در جامعه (Eyles& Wilson, 2-3)
[1] - A.C. Pigou
[2] - GNP
[3] - J. K. Galbraith
[4] - WHO
1- reymond Buhe
[6] Community Qol
[7] - Urban Qol